رنگین کمان دلنوشته ها
به گزارش وبگاه مجوز بازی، به محض ورود به کتابفروشی، برگه های رنگی کوچک چسبانده شده روی دیوار، چشمانتان را نوازش می دهد. این برگه ها که حاوی دلنوشته ها و یادگار مشتری ها هستند، هرچند وقت یکبار توسط صاحب کتابفروشی جمع آوری و داخل یک دفتر عظیم نگهداری می گردد. به گفته مدیر فروش کتابفروشی، این کار 3 سال است که رواج پیدا نموده و هواداران پروپا قرصی دارد.
وبگاه مجوز بازی- زینب زینال زاده: هنگام قدم زدن در خیابان انقلاب از پشت در شیشه ای عظیم نظرم به برگه های رنگی چسبیده روی دیوار داخل کتابفروشی جلب می گردد. ابتدا گمان می کنم بخشی از تزئینات دیوار کتابفروشی است، اما وقتی دقیق تر می شوم، می بینم روی برگه ها جمله هایی نوشته و هرچند نامنظم روی دیوار نصب شده اند، اما در اوج بی نظمی، نظم خاصی دارند و کتابفروشی را زیباتر نموده اند. کنجکاوی امانم نمی دهد و روبه روی در می ایستم.
به محض باز شدن در وارد می شوم و سراغ برگه های رنگی می روم. عبارت های زیبا با انواع خطوط روی برگه ها نوشته شده است. بعضی نامشان را ذکر نموده اند و تعداد هم بی نام هستند. محو تماشا هستم که 2 دختر جوان وارد می شوند و گشتی در کتابفروشی می زنند و پس از انتخاب کتاب موردنظر، سراغ دیوار می آیند و برگه ای از روی میز برمی دارند و مشغول نوشتن می شوند. پس از تمام شدن دلنوشته شان آن را روی دیوار نصب می نمایند. قبل از خروج از کتابفروشی، سراغشان می روم و پس از معرفی خودم علت این کار را از آنها جویا می شوم. یکی از دخترها خودش را مریم رمضانی معرفی می نماید. او که دانشجوی رشته روان شناسی است، می گوید: من مشتری کتابفروشی به نشر هستم و هر بار برای خرید کتاب یا محصولات فرهنگی به این کتابفروشی بیایم حتماً چیزی می نویسم و روی دیوار می چسبانم.
او این کار را سبب تمدد اعصاب می داند و می گوید: بعضی از حرف ها را نمی توان زد و نوشتن آنها حال آدم را خوب می نماید. با این کار روانم آرام می گردد و به همین دلیل هرچند وقت یکبار دوستانم را با خودم همراه می کنم تا لذت این کار را تجربه نمایند. به گفته رمضانی، هرکسی برای یکبار این کار را انجام دهد، قطعاً برای دفعات بعد لحظه شماری می نماید: تماشای همین برگه های رنگی حال آدم را خوب می نماید. حالا اگر بدانید یکی از این برگه ها دلنوشته شماست، قطعاً حس خوبتان چند برابرمی گردد. دقایقی در کتابفروشی گشت می زنم تا واکنش مشتری ها را رصد کنم. هرکسی وارد کتابفروشی می گردد، حتی اگر چیزی نخرد، حتماً سراغ دیوار و برگه های رنگی که روی میز قرار دارند، می رود و چیزی می نویسد و روی دیوار می چسباند و بعد از کتابفروشی خارج می گردد.
- خرید کتاب بهانه است
امیر شاد مشتری دیگری است که به محض ورود به کتابفروشی سلام و احوالپرسی گرمی با مسئول کتابفروشی می نماید و سراغ دیوار می رود. از روی میز برگه ای برمی دارد و مشغول نوشتن می گردد. صبر می کنم کارش تمام گردد. کنار می ایستم و می پرسم: ثبت دلنوشته روی برگه های رنگی چه حسی دارد؟ نگاهی روی برگه اش می اندازد و می گوید: هروقت دلم می گیرد، به اینجا می آیم و با نوشتن چند خط روی این برگه های رنگی، حالم را خوب می کنم. تماشای رنگین کمان کاغذها روی دیوار حال همه را خوب می نماید و باید به متولیان کتابفروشی به نشر به خاطر این خلاقیت ساده، اما تأثیرگذار، دست مریزاد گفت. شاد برگه را روی دیوار نصب می نماید و می گوید: سال گذشته برای نخستین بار به اینجا آمدم و وقتی دیوار دلنوشته ها را دیدم، تعجب کردم و با خودم گفتم که چه کار بی فایده و عبثی است. اما الان هر ماه به اینجا می آیم و دلتنگی هایم را می نویسم و می روم. همین کار ساده و کم هزینه سبب تمدد اعصاب و روانم می گردد و امیدوارم برای متولیان فرهنگی و اجتماعی الگویی باشد تا از خلاقیت انسـان های فـرهیخته بهره ببرند.
- دیواری با 3 سال قدمت
همچنان مشغول تماشای دیوار هستم که مسئول کتابفروشی نزدیک می گردد و با جمله می تونم کمکتون کنم؟ گفت وگو را آغاز می نماید. می گویم خبرنگار هستم و می خواهم در خصوص این دیوار و برگه های چسبانده شده روی آن بیشتر بدانم. خودش را مرتضی مدیری مدیر فروش، معرفی می نماید و می گوید: این دیوار در کتابفروشی ما به دیوار دلنوشته ها معروف است. از او می خواهم تاریخچه دیوار را برایم تعریف کند که استقبال می نماید و می گوید: این دیوار حدود 3 سال قدمت دارد. ابتدا دفتر پیشنهادات داشتیم و از مشتری هامی خواستیم برای خدمت رسانی بهتر یا ایجاد فضای مطلوب تردر کتابفروشی به ما نظر و پیشنهاد ارائه دهند تا اینکه روزی یکی از دوستان به کتابفروشی آمد و به جای نوشتن نظر و پیشنهاد، عبارت زیبایی در قالب دلنوشته، روی کاغذ کوچکی نوشت و روی دیوار نصب کرد. همین کار جرقه ایجاد دیوار دلنوشته های کتابفروشی شد. طی 3 سال دلنوشته های زیادی روی دیوار کتابفروشی به نشر چسبانده شده است که به گفته مدیری، تعداد آنها در طول سال به حدی زیاد می گردد که 3 ماه یکبار آنها را جمع آوری و داخل دفتر عظیمی به عنوان یادگاری از مشتری ها نگهداری می کنیم.
مدیری می گوید: وقتی مشتری ها دلنوشته ها را می نویسند، خودشان را آرام می نمایند. نگهداری از دلنوشته های مشتری ها احترام به نظر آنهاست و به خودمان اجازه نمی دهیم برگه ها را بیرون بریزیم. او به موارد جالبی هم اشاره وعنوان می نماید: خیلی از مشتری ها پس از مدت ها به اینجامی آیند و دلنوشته هایشان را جست وجو می نمایند. حتی مشتری هایی داشتیم که پس از یک سال به اینجا برگشته و دلنوشته هایشان را درخواست نموده اند. ما هم نوشته های آنها را از داخل دفتر پیدا نموده و تحویل شان داده ایم. با این کار مشتری ها متوجه می شوند دلنوشته هایشان برایمان اهمیت دارد و باور می نمایند ما به آنها و آنچه نوشته اند احترام می گذاریم و با همین کار به ظاهر ساده، اعتماد بین 2 طرف زیاد می گردد. طی 3 سال، 3 دفتر عظیم از دلنوشته های مشتری ها پر شده است که در گنجینه کتابفروشی حفظ و نگهداری می گردد. مدیری به این موضوع اشاره و عنوان می نماید: برای خوب کردن حال مردم احتیاج به انجام کارهای عظیم و پرهزینه نیست. با چند تکه کاغذ رنگی و فضای مناسب می توان فرصتی برای شاد شدن و تجربه کردن حس خوب را فراهم کرد. تعداد مشتری های کتابفروشی زیاد است، اما به گفته مدیر فروش همه آنها تمایلی برای ثبت دلنوشته ندارند.
او می گوید: به طور میانگین هر روز 5 تا 6 نفر دلنوشته هایشان را روی دیوار می چسبانند و خیلی از مواقع سایر مشتری ها هم می بینند و ترغیب می شوند. بعضی هم علاقه ای به این کار ندارند و فقط مقابل دیوار می ایستند و دلنوشته ها را می خوانند و عکس یادگاری می گیرند و می فرایند. قبل از شیوع بیماری کرونا کاغذ و اتوماتیک روی میز کنار دیوار قرار داده می شد، اما مدیری می گوید: با اپیدمی بیماری کرونا برای جلوگیری از شیوع آن، اتوماتیک را برداشته ایم و فقط کاغذ رنگی روی میز قرار داده ایم. مشتری هامی توانند برگه بردارند و با اتوماتیک شخصی دلنوشته شان را بنویسند.
منبع: همشهری آنلاین