12 فیلم برتر کشورهای اسکاندیناوی در هزاره سوم؛ به بهانه موفقیت یک دور دیگر
به گزارش وبگاه مجوز بازی، شاید سینمای کشورهای اسکاندیناوی که سوئد، دانمارک، فنلاند و نروژ را در برمی گیرد برای عموم مردم چندان شناخته شده نباشد، ولی سینما در این کشورها به ویژه سوئد و دانمارک سابقه ای طولانی دارد. برای شناخت بهتر سینمای سوئد، همین بس که کارگردان بزرگی همچون اینگمار برگمان از این کشور آمده و نسل های جدید سینماگران این کشور هم حرف های زیادی برای گفتن دارند. سینمای دانمارک هم وضعیتی مشابه دارد و کارگردان صاحب نامی همچون لارس فون تریر و سوزان بیر و توماس وینتربرگ را به سینمادوستان دنیا معرفی کرده است. به مناسب درخشش فیلم یک دور دیگر وینتربرگ در جشنواره فیلم های اروپایی نگاهی به بهترین فیلم های حوزه اسکاندیناوی در دو دهه اخیر انداخته ایم.
با ما همراه باشید و درباره وبلاگ هیچکس بیشتر بدانید.
1. آوازهایی از طبقه دوم (Songs from the Second Floor)
- کارگردان: روی اندرسون
- محصول: سوئد
- سال اکران: 2000
آوازهایی از طبقه دوم سبب شد تا سینمادوستان سال 2000 را با شگفتی آغاز کنند. روی اندرسون با این فیلم نام خودش را به عنوان کارگردانی صاحب سبک و مؤلف مطرح نمود و فیلمش از سوی بسکمک از منتقدان تا حد یک شاهکار لقب گرفت. فیلم از فضایی پست مدرن و ضد داستان بهره می گرفت و فضایی سوررئالی و خاص دارد.
فیلم پر از طعنه و کنایه های سیاسی و اجتماعی است و اندرسون با بهره گیری از تجربیات خود، دنیا آوازهایی از طبقه دوم را جلوی دوربین برده است. دنیای بدون قهرمان، آشفته و در آستانه فروپاشی که آدم هایش درگیر چرخه ای از گیجی و پوچی هستند. فیلم با داستان پیچیده فلسفی اش شاید برای مخاطبان عام چندان قابل فهم نباشد، ولی منتقدان و صاحب نظران را سر ذوق آورد.
این فیلم توانست برای دریافتِ نخل طلای جشنواره فیلم کن نامزد شود و جایزه هیأت داوران این جشنواره را از آنِ خود کند. آوازهایی از طبقه دوم هنوز برای علاقه مندان به سینما، پر از رمز و راز و پیچیدگی است. بسکمک از منتقدان این فبلم را سرآغازی برای توجه بیشتر به فیلم های پست مدرن می دانند.
2. رقصنده در تاریکی (Dancer in the Dark)
- کارگردان: لارس فون تریر
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2000
لارس فون تریر دانمارکی، با درام موزیکال رقصنده در تاریکی جایزه کن را با خود به خانه برد. فیلم در داستان، کارگردانی و لحن تلخ همراه با موسیقی اش حرف های زیادی برای گفتن دارد. منتقدان بسیار فیلم را ستودند و از قدرت کارگردانی فون تریر تمجید کردند. بسکمک از منتقدان این فیلم را بهترین فیلم لارس فون تریر می دانند و اعتقاد دارند او با ادغام دو ژانر مجزای تاریخ سینما یعنی سینمای موزیکال و تراژدی دست به کاری عجیب و غریبی زده است.
فیلم داستان زنی مهاجر به آمریکا را در دهه 60 میلادی روایت می کند. زن در کارخانه ای در واشنگتن کار می کند و علاقه ای دیوانه وار به موسیقی دارد. او به علت بیماری ژنتیکی در حال از دست دادن بینایی اش است. پول هایش را جمع می کند تا تنها فرزندش را زودتر عمل کند. زن نمی خواهد فرزندش سرنوشتی مشابه او داشته باشد و در آخر نابینا شود. اما زن در نهایتِ معصومیت، با بی مهری همسایگان و اهالی شهر روبرو و در نهایت با توطئه چینی همسایگان به اعدام محکوم می شود.
فون تریر همچون اندرسون سعی کرده از روایت های کلاسیک سینما فاصله بگیرد و فیلمش را در فضایی مدرن و نو روایت می کند. رقصنده در تاریکی در فرم و روایت یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما به شمار می رود و فضایی خاص دارد.
3. مرد بدون گذشته (The Man Without a Past)
- کارگردان: آکی کوریسماکی
- محصول: فنلاند
- سال اکران: 2002
دو سال پس از آوازهایی از طبقه دوم و رقصنده در تاریکی، مخاطبان جدی سینما با یک فیلم عجیب و غریب و غیرمتعارف دیگر از منطقه اسکاندیناوی آشنا شدند. فیلم مرد بدون گذشته هم در آن سال حسابی چشم ها را به خود خیره کرد و خبر از درک بالای سینماگران این منطقه در فیلم سازی داد.
داستان فیلم در عین سادگی، بسیار پیچیده است. اراذل و اوباش، مردی را که روی نیمکت خوابش برده به شدت کتک می زنند و با تصور اینکه مرد مرده است، او را به بیمارستان می برند. مرد در بیمارستان به هوش می آید ولی هیچ خاطره ای از گذشته ندارد. او نمی داند کیست، از کجا آمده و در این دنیا چه می خواهد. پس باید مثل نوزادی تازه متولد شده، دوباره راهش را در این دنیا پیدا کند.
فضای فیلم سرد، تلخ و یخ زده است. فضای سرد فیلم به باور کردن تنهایی و غمگینی شخصیت ها کمک می کند. فیلم کوریسماکی فیلمی انسانی است و در سرانجام مخاطبش را به تفکر وا می دارد. این فیلم نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد و توانست برنده ی جایزه بزرگ جشنواره فیلم کن در سال 2002 شود. به زعم منتقدان، مرد بدون گذشته یکی از ماندگارترین فیلم های تاریخ سینماست.
4. شیطان (Evil)
- کارگردان: میکل هوفسترم
- محصول: سوئد
- سال اکران: 2003
شیطان فیلمی در سبک درام به کارگردانی میکل هوفسترم است که بر اساس رمانی نیمه اتوبیوگرافیک به همین نام نوشته یان گیو ساخته شد. جان در سنین نوجوانی در یک مدرسه شبانه روزی مشغول تحصیل بود و این رمان تا حدی براساس تجربیات وی از زمان حضورش در دبیرستان نگاشته شده است.
فیلم در هفتاد و ششمین دوره جوایز اسکار نامزد جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی زبان شد ولی قافیه را به فیلم کانادایی تهاجم بربرها باخت. فیلم داستان پسری را روایت می کند که خشونت و عصبانیت های ناپدری اش تاثیری سوء بر او داشته است. او یک بار به خاطر دعوا و درگیری با یکی از همکلاسی هایش از مدرسه اخراج شده است و باید در یک مدرسه غیردولتی ثبت نام کند.
ورود پسر جوان به مدرسه، معادلات میان دانش آموزان را تغییر می دهد. او با روحیه ای جسور و جنگجو، به نبرد با همکلاسی هایش می رود و همه را غرق در خاک و خون می کند. با اینکه شخصیت اصلی فیلم، یک ضدقهرمان است ولی بازی خوب بازیگرش باعث می شود تا تماشاگر به خوبی با او همذات پنداری کند.
5. در یک دنیای بهتر (In a Better World)
- کارگردان: سوزان بیر
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2010
نام سوزان بیر، به عنوان یک کارگردان زن با دغدغه های انسانی و اجتماعی پس از فیلم در یک دنیای بهتر بر سر زبان ها افتاد. این فیلم پیروز شد در سال 2010 جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را از آنِ خود کند.
پزشکی آرام و دوستدار صلح هزاران کیلومتر، دورتر از منطقه اسکاندیناوی به کشورهای آفریقایی سفر کرده تا به صورت داوطلبانه به معالجه بیماران بپردازد. این پزشک هر روز با صحنه های ناراحت کننده ای در آفریقا روبرو می شود و تمام تلاشش را جهت بهبود وضع مردم آنجا می کند. در حالیکه پزشک با تمام وجود به دنبال صلح و آرامش است، ولی فرزند و دوستانش چنین عقیده ای ندارند و در عالم کودکی شان با تمام وجود به دنبال انتقام و خشونت می گردند.
در یک دنیای بهتر فیلمی عمیق از دغدغه های اجتماعی و انسانی ، آدم هاست. فیلم نامه قوی و درست فیلم در کنار ساختِ حرفه ای و چشم نوازش، اثری ماندگار را خلق کرده است. در یک دنیای بهتر را می توان با تمام وجود درک کرد و از هر لحظه اش لذت برد.
6. یک رابطه سلطنتی (A Royal Affair)
- کارگردان: نیکولای آرسل
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2012
فیلم داستان آغاز یک تحول تاریخی و آغاز اصلاحات در کشور دانمارک را روایت می کند. همین تعریف یک خطی، خبر از داستان جذاب فیلم می دهد. وقتی یک شاهزاده انگلیسی به نام کارولین ماتیلد با پادشاه جوان دانمارک ازدواج می کند، متوجه حالات دیوانه وار و غیرطبیعی پادشاه کشور می شود. پس از مدت کوتاهی که از اقامت شاهزاده جوان در دانمارک می گذرد، او متوجه عقب ماندگی های فرهنگی و اجتماعی این کشور می شود.
ماتیلد که با یک پادشاه دیوانه طرف است، در شرایط ناراحت کننده و بغرنجی در قصر زندگی می کند. او پس از مدتی با پزشکی متفکر و خردمند آشنا می شود و سعی می کند با کمک او، شرایط کشور دانمارک را بهبود ببخشد. به کمک این دو شخص، شرایط سیاسی و اجتماعی دانمارک تغییر می کند و راه برای اصلاحات باز می شود. فیلم به دلیل روایت اتفاقی تاربخی و مهم برای بسکمک از مخاطبان جذاب و تماشایی است. یک رابطه سلطنتی یک بار دیگر قدرت سینمای دانمارک را به مردم دنیا نشان داد.
7. شکار (The Hunt)
- کارگردان: توماس وینتربرگ
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2013
سینمای توماس وینتربرگ، پس از فیلم شکار به علاقه مندان جدی سینما در سراسر دنیا شناسانده شد و همگان را متوجه قدرت فیلم سازی این کارگردان جوان کرد. شکار در سال 2013، نامزد دریافت نخل طلایی، نامزد بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان جایزه اسکار و مراسم گلدن گلوب شد.
شکار یکی از بهترین فیلم هایی است که روی زمینه های تربیتی و روانی بچه ها تمرکز می کند. دختربچه ای خردسال، در خانه با ذهنیت های بزرگسالان در مسائل جنسی روبرو می شود و این تصورات را از خانه به مهدکودک می برد. حرف های دختربچه در مهدکودک، جنجالی را علیه مربی برپا می کند و به ناگاه مربی به یک چهره منفور در شهر محل زندگی اش تبدیل می شود.
مربی در یک انزوا و طرد شدن ناخواسته فرو می رود و از اینجا باید برای حقانیت و اثبات بی گناهیش تلاش کند. تلاش مربی برای پیدا کردن جایگاه دوباره اش بسیار تماشایی است. فیلم یک درام شگفت انگیز با داستان جاندار و قدرتمند است. شکار در سال 2013 یکی از بهترین فیلم های سینمای اروپا بود.
- فیلم یک دور دیگر؛ یکی از بهترین فیلم های وینتربرگ تا به امروز
8. فورس ماژور (Force Majeure)
- کارگردان: روبن اوستلوند
- محصول: سوئد
- سال اکران: 2014
یکی از نقاط قوت کارگردان های حوزه اسکاندیناوی ساخت فیلم هایی با مضامین انسانی با لایه های روانشناسانه است. فورس ماژور یکی دیگر از فیلم هایی است که دست روی یکی از ویژگی های آدمی می گذارد و با طرح یک مسأله، مخاطبش را به تفکر وا می دارد.
خانواده ای چهار نفره که در ظاهر بسیار مسرور و عالی هستند برای تعطیلات به کوه های پوشیده از برف آلپ می فرایند. آمدن بهمن، لایه های پنهان روابط زن و مرد خانواده را نمایان می کند. مرد از ترس جانش همسر و فرزندانش را رها می کند و پا به فرار می گذارد و همین آغاز آغاز اختلافات میان این زوج است. وقوع بهمن در اوایل فیلم شکاف عمیق میان این زوج را نشان می دهد. این مسائل و اختلاف ها با وقوع بهمن، تازه سر برمی آورند و وجهی تازه از ویژگی های اخلاقی طرفین را نشان می دهد.
فیلم را روبن اوستلوند کارگردانی کرده و با نگارش جزئی نگر فیلم نامه توانسته موقعیت های حساس فیلم را به خوبی بازنمایی کند. فیلم دارای اشارات و نشانه های فراوانی است که با تامل در آن می توان به مفاهیم عمیقی در باب فلسفه زندگی انسان پی برد. خودخواهی و توجه بیش از اندازه به فردیت، نقدی است که اوستلوند به مخاطب فیلمش می زند. فیلم نامه حساب شده اوستلوند به خوبی مسائل و جزئیات زن و مرد را به تصویر می کشد. فورس ماژور می تواند تا سال ها در عمق جان بیننده اش بنشیند و فکرش را درگیر کند.
9. یک جنگ (A War )
- کارگردان: توبیاس لیندهولم
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2015
معمولا سینماگران حوزه اسکاندیناوی علاقه چندانی به مسائل سیاسی یا بین المللی ندارند. دنیای شلوغ و متلاطم کشورهای دیگر چندان برای آن ها جذاب نیست که بخواهند درباره اش فیلم سینمایی بسازند. اما توبیاس لیندهولم این قاعده را شکست و با ساخت فیلم یک جنگ، پای جنگ افغانستان را به سینمای این کشور باز کرد.
فیلم، بیننده اش را به عمق جنگ و دیدن زوایه دیگری از آن می برد. افسری پس از کشته شدن سربازش در یک حمله غافلگیرانه، بدون هیچ ملاحظه و یا بازخواستی دستور بمباران یک روستا را صادر می کند. روستا بر سر زنان و بچه ها قربانی خراب می شود. کاپیتان برای تصمیم گیری شتابزده و غیرمسؤولانه دادگاهی و محکوم می شود.
یک جنگ نقد هایی جدی به جنگ های خانمان سوز در کشورهای دیگر دارد و اینکه افراد شرکت کننده در جنگ ها جانشان را به راحتی از دست می دهند. کاپیتان فیلم پس از اینکه نمی تواند حرف هایش را در دادگاه اثبات کند، دچار مسائل روانی می شود. این جنگ برای هر دو طرف دو سر باخت بوده است. چه آنها که شلیک کرده اند و چه آن ها که گلوله خورده اند.
10. سرزمین مین (Land of Mine)
- کارگردان: مارتین زاندولیت
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2016
مارتین زاندولیت دانمارکی، یک سال پس از فیلم هموطنش، لیندهولم، جنگ و عواقب آن را سوژه فیلمش قرار داد. در فیلم سرزمین مین شاهد گذشته ای فراموش شده از تاریخ دانمارک هستیم. فیلم وقایع کمتر گفته ای شده از جنگ دنیای دوم را روایت می کند. در سرانجام جنگ دنیای دوم، دانمارک، هزاران اسیر جنگی آلمانی را برای پاکسازی میدان های مین به جا مانده از جنگ به سواحل این کشور فرستاد. حداقل نیمی از این اسرا در حین پاکسازی ساحل دانمارک از مین هایی که آلمان نازی هنگام اشغال دانمارک کار گذاشته بود، جان خود را از دست دادند.
زاندولیت درباره ایده شکل گیری فیلم چنین می گوید: بین گورها قدم می زدم و تاریخ حک شده بر سنگ گورها را نگاه می کردم. گور آلمانی های بسیار جوانی که بر اثر انفجار مین کشته شده بودند. همه 15، 16 یا 17 ساله و به عبارتی بچه بودند. پس از آن بود که زاندولیت تصمیم گرفت تا فیلمش را با تمرکز بر این اسرای نوجوان تحت امر یک دانمارکی روانپریش بسازد. سرزمین مین به عنوان کننده دانمارک در هشتاد و نهمین دوره جوایز اسکار در این مراسم شرکت کرد و در بخش بهترین فیلم خارجی زبان نامزد شد اما این جایزه در نهایت به فروشنده اصغر فرهادی رسید.
11. مربع (The Square)
- کارگردان: روبن اوستلوند
- محصول: سوئد
- سال اکران: 2017
اوستلوند بار دیگر با مربع به نقد شرایط بشر مدرن، جوامع و فرهنگ و هنر می پردازد. فیلم با ساختار مدرن، در حال نقد کردن شرایط صنعت فرهنگ در جوامع مدرن امروزی است. فیلم با طعنه و کنایه از شرایط بغرنجی که امروز بر سر هنر آمده صحبت می کند و زبان نیش دارش کنایه ای بر نگاه سطحی و ظاهری مردم به هنر است. کارگردان فیلم، به شیوه ای بی رحمانه ای انحطاط دنیای هنر معاصر را به تصویر کشیده است.
اوستلوند با نگاهی فیلسوفانه و با درکی درست، نقص های بشر مدرن و دنیایی که در آن زندگی می کند را شناسایی کرده و پیش روی مخاطب می گذارد. مربع دنیایی را به تصویر می کشد که کانسپت کمک و همدلی در آن مُرده است.تبحر اوستلوند در تبدیل کردن یک سکانس در ظاهر معمولی، به یک بحران میخکوب کننده که تماشاگر را برای اطلاع از عواقبش کنجکاو می کند حرف ندارد. مربع همچون فورس ماژور فیلم قبلی این کارگردان، با تعریف و تمجیدهای زیادی از سوی منتقدان روبرو شد و کارگردانش به خاطر آن، نخل طلای جشنواره فیلم کن 2017 را به خانه برد.
12. گناهکار (The Guilty)
- کارگردان: گوستاو مولر
- محصول: دانمارک
- سال اکران: 2018
فیلمسازان دانمارکی بار دیگر با نبوغ بالای خودشان، ایده ای جذاب را در فیلم سازی رو کردند. گوستاو مولر از کارگردان های جوان دانمارکی، دنیا فیلمش را با یک شخصیت و تنها بر پایه صدا ساخته و با وجود این محدودیت های خودخواسته، فیلمش بسیار تماشایی و هیجان انگیز از کار در آمده است.
مولر در گناهکار نشان داده که چگونه با امکانات و بازیگران کم به شرط داشتن یک داستان جذاب و منطقی، می توان فیلمی تماشایی ساخت. مأمور پلیسی در بخش تلفن های اورژانسی، هربار تماسی تلفنی از شخصی که نیاز به کمک دارد، دریافت می کند و از شرایط خود می گوید. هر بار با هر تماس شخص به پلیس، با شنیدن صدای او و با بهره گیری از قوه تخیل مان باید شرایط زن ربوده شده را تصور کنیم.
دیالوگ های فیلم بسیار قوی و تأثیرگذار نوشته شده و به خوبی مخاطب را در جریان یک حادثه قرار می دهد. بیننده تنها از طریق صدا، در جریان داستان قرار می گیرد و موقعیت شخص کمک کننده را در ذهنش تصویر می کند. فیلم با وجود محدودیت هایش بسیار جذاب و تماشایی است.
فیلم جوایز زیادی را برای کارگردانش به دنبال داشت و نقدهای مثبتی را از سوی منتقدان دریافت. گناهکار یک مهر تأیید دیگر بر توانایی، ساخت و خلاقیت فیلم سازان حوزه اسکاندیناوی بود. کارگردان هایی که هر بار با خلاقیتشان چشم های مخاطبان را با جلوه هایی تازه در سینما آشنا می کنند.
منبع: دیجیکالا مگ